۱۳۹۱ مهر ۲۵, سه‌شنبه

ازدواج با دختر ناامید

سلام ترا بخدا با شنیدن زندگیم طردم نکنید من در خانواده سنتی بزرگ شدم البته مادر م بسیارزسختگیر و پدرم مهربان. من از کودکی در اتش سوزی سوختم و با اینکهرفوق العاده به دید دوستان و خانواده زیبا هستم بخاطر بدنم احساس خجالت داشتم بهمین خاطر خواستگارانم را از ترس پشیمانی رد میکردم میترسیدم با دیدن بدنم مرا نخواهند از طرفی وضع مالی بد و قبولی در دانشگاه مرا از خانه جدا کرد و بعد با پسری یتیم اشنا شدم چون تنها زندگی میکرد به رابطه رو آوردیم و 4 سال است رابطه داریم تمام خانواده اش در روسیه هستند من بخاطر بدنم رابطه برقرار کردم و حالا احساس گناه میکنم زمینه ازدواج نداریم چون اصلا پول ندارد از طرفی خانواده و از طرفی دیپلم کامپیوتر دارد بشدت احساساتی است از ادامه رابطه مریض شده ام از طرفی مثل زن و شوهر زندگی میکنیم و تقریبا زندگیمان را جلوتر از عقد شروع کرده ایم مشکل من بی پولی است البته او ارثی دارد که برادرش نمدهد من بارها مراجعه کرده ام من رتبه100کنکور بودم اما حالا نه درس میخوانم نه از خانه بیرون میروم بشدت فحاشی میکنم تنها بخاطر خواهر و برادرانم که بشدت دوستم دارن خودکشی نمیکنم بهیچوجه نمیتوانیم از هم جدا شویم شرایط ازدواجم عالی ام را بخاطرش بهم زدم اما ایا ارزشش را داشت اصلا من دیگر خوب میشوم ایا ازدواج میکنم یا خانواده ام میفهمن و مرا میکشند کمک کنید به من احساس مریضی شدید دارم او هم مثل من است همیشه گریه میکند از یتیمی اش او مرا میخواهد پولی نیست چکار کنیم کمک کنید ن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر