۱۳۹۰ دی ۳, شنبه

دختر مطلقه 32 ساله



سلام من خاسگارهايي که داشتم هيچ کدوم به ما نمي خوردن اونم ادک هر کيم ميومد ديگه سرو کلش پيدا ن ميشد .تا اينکه به يکي جواب مثبت دادم با تحقيق تو زرد از اب در اومد ادم عصبي بي عاطفه... بعد چند سال عقد که شايد درست بشه ديدم ديگه ته خطه دکتررواشناس گفت افسرده.... دخترم بدبخت ميشي به زور خودتو وصلش نکن.منم با کلي ارزو توافقي جدا شدم.همين اوايل گوشه گير بي هدف هميشه گريه اينکه تنها مي مونم تو اون زماني که دختر بودم هيشکي سراغم نيومد حالام که با اينکه دخترم ولي مطلقه ترس از تنهايي و ديگه کسي سراغم نمياد مثل خوره به جونم افتاده 32 سالمه از خودم تعريف نمي کنم دختر پاک و ابروداري هستم فوق ليسانس قيافه و خانواده خوبي دارم .اينجام متاسفانه شهر کوچيکيه به اين چيزا خيلي اهميت ميدن پولدارم نيستيم .هر روز شکنجه روحي ميشم.برا منم دعا کنيد .