۱۳۹۱ بهمن ۱۲, پنجشنبه

ازدواج با پسر معلول


سلام
من پسر29 ساله هستم من مدتهاست به فکر ازدواج هستم من مشگل معلولیت دارم و زیاد نمیتونم خوب حرف بزنم و خوب راه برم و نیم شنوا هم هستم من هر دختری که انتخاب میکنم جوابم رد میدن و میگن باید دختر مثل خودت باید ازدواج کنید اگه دختری مثل خودم باشه برام مراقبت بچه مشکل میشه حالا از شما میخواهم کمکم کنید

۱۳۹۱ دی ۲۶, سه‌شنبه

ازدواج با مرد تن فروش



مصاحبه با یک مرد تن فروش

عرفان را در یکی از پارک‌های شمال شهر تهران می‌بینم. پسر 28 ساله‌ای که کتابی از
"کافکا" به دست گرفته و مشغول نت برداری از کتاب است. عرفان 5 سال است که به زنانی
که مشتری او هستند خدمات جنسی ارائه می‌دهد. عاشق فلسفه، زن و شغل خود است.
به زعم خودش تن فروش حرفه ای و متخصصی است و تفاوت زیادی با نامزد خود دارد که
همکار اوست. به نظر او مردی که خدمات جنسی ارائه می‌دهد خوشبخت‌تر است و مثل
زنان روسپی افسرده نمی شود.
گفت و گو با عرفان سلسله مراتب فرودستی و فرادستی زنان و مردان را به خوبی نشان
می‌دهد. عرفان شغل خود را تخصص بی نظیری می داند و درآمدی بسیار بالاتراز همکاران
زن خود دارد. خود را تحقیر شده نمی‌یابد و زندگی خود را مدرن و توام با خوشبختی می‌داند.
وقتی می خواهم از 5 سال پیش بگوید و اینکه چرا چنین فکری به سرش زد، خیلی ساده
می‌گوید: درست مثل همه زنان فاحشه. من از زمان نوجوانی مثل اکثر پسرهای جوان
متوجه بودم که برای زنان میانسال جذابیت هایی دارم. آن زمان که شروع به کار حرفه‌ای
(به این معنی که بخواهم پولی بابت خدماتم بگیرم)کردم، دانشجوی دانشگاه تهران بودم.
چند بار از طرف همکلاسی‌های مسن تر و حتی یکی از اساتید به من پیشنهاد شد که فقط
با آنها سکس داشته باشم. و بعد یکی از همان ها بود که به من پول خوبی داد و گفت حاضر
است این رابطه را به همین شیوه ادامه دهد. شروع کار از همین روابط جسته گریخته بود.
شیوه جذب مشتری عرفان کم کم روشمند می‌شود. او می‌گوید: دو سال بعد از آن که چند
مشتری ثابت پیدا کرده بودم خانه ای در شمال شهر اجاره کردم و تردد در شمال شهر من
را نسبت به بوق ماشین زنان حساس کرد. با زنها می رفتم و تمام مدت از اینکه مثل بچه
نوازشم می کنند و تا 600 هزار تومان برای یک شب به من می دهند احساس غرور می
کردم.
او احساس خود را نسبت به زنان اینطور توصیف می کند: اوایل چندان از زنها خوشم
نمی‌آمد یعنی فقط به سکس و جنبه های جنسی زنان فکر می‌کردم. ولی بعد از اینکه این
کار را شروع کردم عاشق زنها شدم. موجوداتی بسیار ظریف هستند و پیچیدگی هایی دارند
که از کشف آنها در هر زنی لذت می‌برم. زنان میانسالی که مشتری من هستند واقعا
ترسناک هستند. وقتی با من حرف می‌زنند از درک آنها و از پیچیدگی دنیای ذهنی آنها
وحشت می کنم. ساده ترینشان از بزرگترین مردهایی که می‌شناسم پیچیده تر هستند. من
با تک تک مشتریانم عاشقانه می خوابم.

عرفان با وجود اینکه سال‌ها کنار خیابان ایستاده و امروز هم همه مخارج سنگین خود را از
همین طریق تامین می کند اما هیچ‌گاه احساس حقارت را در مقابل مشتریانش حس نکرده.
وقتی در این مورد خاص صحبت می‌کند نشانی از افسردگی و تحقیر شدگی یک زن روسپی
در حرف‌هایش نیست. همانطور که نشانی از آن نگاه اومانیستی و عاشقانه نسبت به زن.
می‌گوید:
این زنها هستند که به من نیاز دارند. زنانی که می دانم حاضرند به خاطر خدمات من پول
زیادی بدهند. بارها در رختخواب امتحانشان کردم. آنها تا 10 برابر توافق اولیه را با کمال میل
می‌پذیرند.
در حاشیه همین حرف‌ها همکاران زن خود را سرزنش می‌کند و می‌گوید: زنها بیخود موضوع
را برای خودشان نکبت‌بار می‌کنند. البته جامعه هم به این موضوع دامن می‌زند. این یک
شغل است مثل همه شغل‌ها. وقتی اینطور به موضوع نگاه کنیم قضیه حل می‌شود. من
یک تخصص دارم. بدن و قیافه خوبی دارم، پس از آن استفاده می کنم تا خوب زندگی کنم.
هیچ چیز هم نمی‌تواند این کار را برای من قبیح و زشت جلوه دهد. زنان زیادی به خدمات من
نیاز دارند و من هم به پول زیادی نیازمندم. پس قضیه ایرادی ندارد. یک معامله عادلانه!
عرفان می گوید زنان روسپی همه زندگی خود را وقف شغل خود و دردسرهایش می کنند
در حالی که او به تفریح، موسیقی و مطالعه خود هم می رسد. البته او به این نکته توجه
نمی کند که درآمد او قابل مقایسه با زنان روسپی نیست. امنیت او تا این حد در خطر نیست
و حس خرسندی او را هیچ یک از زنان همکارش تجربه نمی‌کنند.

در منطقه‌ای که مشتریان عرفان زندگی می کنند، قیمت یک روسپی زن بین 50-150 هزار
تومان است در حالی که او برای هر سرویسی که ارائه می‌کند بین 300 تا 600 هزار تومان
پول می‌گیرد. این رقم باورنکردنی را می توان با دیدن لباس های مارکدار، ماشین گران‌قیمت
و منزل شخصی‌اش حدس زد.

عرفان می گوید تا وقتی که توان این کار را دارد بی‌هیچ شرمساری این کار را ادامه خواهد
داد و :" خدا را چه دیدی شاید با یکی از مشتریانم ازدواج کردم. آنها دوست داشتنی و
عاشق شدنی هستند".

این جمله خداحافظی عرفان است: حالا باور کردی من خوشبخت‌ترین تن‌فروش جهانم! 

۱۳۹۱ دی ۲۰, چهارشنبه

ازدواج با دختر زشت

سایه هستم 20 سالمه بچه که بودم دوست داشتم خوشگل ترین دختر توی دنیا باشم ولی خوب نبودم . الان به یه مرحله از زندگیم رسیدم که دیگه آرزوی دوران بچگیم رو ندارم . از بی ریخت بودن اومدم بیرون طوری که باعث شد تو زندگیم اتفاق های بسیاری بیفته!

ازدواج مشکل 1(نمی توانم بچه دار بشوم)

من يه پسر 27 ساله هستم.من يه مشکل دارم و اونم اينه که در
آينده نميتونم همسر آيندمو صاحب فرزند کنم.البته از بچه هم خيلي خوشم
مياد و خيي دوس دارم در آينده داشته باشم ولي خب ديگه مشيت الهيه وميخوام
در آينده با موافقت همسرم بچه از پرورشگاه بيارم

 آيا يه دختر هست که مشکلي شبيه من داشته باشه يا با مشکلم،
مشکلي نداشته باشه?

onlygod1364@gmail.com

۱۳۹۱ دی ۱۵, جمعه

ازدواج با ناقل هپاتیت

 آقايي ناقل ويروس هپاتيت ب هستن از شيراز.دنبال دختر خانومي از حوالي شهر خودشون  هستند که اين مشکلو داشته باشه و باهاش کنار بياد.

ايشون شاغلند و قصدشون يک آشنايي سالم هست که  به ازدواج ختم بشه.

ALIREZA.NOROZIPOR@GMAIL.COM

۱۳۹۱ دی ۱۲, سه‌شنبه

ازدواج با دختر 35 ساله مجرد


سلام
دختری هستم 35 ساله و مجرد تاکنون با داشتن خواستگاران زیاد از هیچ کدام خوشم نیامده یا بعد از چندین جلسه یا ماه بهم خورده درضمن من خواهری بزرگتر از خودم دارد که با سختگیریهایش ازدواج نمی کند از همه ایراد می گیرد از طرفی به علت تفاوت کم سنی بین ما تمام خواستگاران را اول به او معرفی کردیم تا سن من هم بالا رفت

ازدواج با دختر معلول

خانمی ۳۴ ساله مبتلا به فلج مغزی(cp)سمت چپ بدن دست و پا قادر به راه رفتن هستم و دارای مدرک لیسانس بی کار هستم دوست دارم همراه زندگی ام هم قادر به راه رفتن باشد و مومن باشد لطفااگه کسى خواست تماس بگىره اىمىل بزنه beny 8128@gmail.com
beny8128@gmail.com